جدول جو
جدول جو

معنی خان باغی - جستجوی لغت در جدول جو

خان باغی
دهی است از دهستان گاوبارۀ شهرستان بیجار، واقع در 28 هزارگزی جنوب باختری پیرتاج و 2 هزارگزی خاور شوسۀ بیجار همدان، ناحیه ای است تپه ماهوری و سردسیر و مالاریایی، دارای 680 تن سکنه که مذهبشان شیعه و بزبان ترکی و کردی و فارسی تکلم می کنند، آب آنجا از چشمه و محصولش غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است، صنایع دستی زنان قالیچه و جاجیم و گلیم بافی و راه مالرو میباشد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خاک بازی
تصویر خاک بازی
بازی کردن با خاک، کنایه از دل بستن به دنیا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خان بالغی
تصویر خان بالغی
تهیه شده در خان بالغ مثلاً کاغذ خان بالغی، برای مثال کمخای خان بالغی و شرب زرفشان / هرکس که دید نقش پری خواند یا ملک (نظام قاری - لغتنامه - خان بالغ)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خان خانی
تصویر خان خانی
ویژگی مملکتی که در هر قسمت آن خان یا امیری حکمرانی می کند، ملوکالطوایفی
فرهنگ فارسی عمید
دهی است جزء دهستان گرمادوز بخش کلیبر، واقع در 41 هزارگزی شمال خاوری کلیبر و 41 هزارگزی شوسۀ اهر کلیبر، ناحیه ای است کوهستانی و معتدل مایل بگرمی و مالاریائی، سکنۀ آنجا 177 تن که شیعه مذهب وترک زبانند، آب آنجا از رود خانه سلین چای و چشمه و محصول آنجا غلات است، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی گلیم بافی است، راه مالرو و این محل ییلاق ایل چلیپانلو میباشد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(اَمْ)
منسوب به انباغ. اوگئی. (یادداشت مؤلف) :
زین قبه که خواهران انباغی
هستند درو چهار هم پهلو.
ناصرخسرو (دیوان چ مینوی - محقق ص 379).
- برادر انباغی، نابرادری. برادر پدری. برادر مادری.
- خواهر انباغی، ناخواهری. خواهر پدری. خواهر مادری. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
نام ناحیتی است از آنسوی رودیان به گیلان. (حدود العالم چ سید جلال الدین طهرانی ضمیمۀ گاهنامه)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان طارم بالا بخش سیردان شهرستان زنجان، ناحیه ای است واقع در 56 هزارگزی باختر سیردان و 21 هزارگزی راه مالرو عمومی، این ده در منطقۀ کوهستانی قرار دارد و با آب و هوای مناطق سردسیری میباشد، تعداد سکنۀ آن به 198 تن میرسد که مذهب آنها شیعه و زبانشان ترکی است، آب آنجا از رود خانه محلی و محصول غلات و شغل اهالی زراعت و قالیچه و گلیم و جاجیم بافی است، راه مالرو و صعب العبور می باشد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(خامْ)
این لفظ از دو قسمت تشکیل شده یکی ’خان’ که مخفف ’خانم’ است و دیگر ’باجی’ که کلمه ای است ترکی بمعنی ’خواهر’ و مجموعاً یعنی ’خانم خواهر’، مادر بزرگ: نوه ها بمادر بزرگ خود خانباجی خطاب می کنند، خواهر شوهر: زنهای شوهردار غالباً خواهرشوهر را به این لفظ مینامند، خطابی است زنهای غیر خویشاوند را بجهت صمیمیت و خصوصیت زیاد.
- امثال:
از روی لاعلاجی به خرسه میگویند خانباجی، نظیر: ’از زور بی کسی به خرسه گفتیم خالقزی’، این مثل در موردی بکار میرود که شخص از روی ناچاری دست بدامان هرکس می زند
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع در 3000 گزی شمال خاوری قره آغاج. دارای 177 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان آلان براغوش شهرستان سراب، دارای 820 تن سکنه، آب آن از رودخانه، محصول آن غلات و حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان درجزین بخش رزن شهرستان همدان، دارای 152 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آن غلات و حبوبات و لبنیات است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان گاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه که در 5500گزی جنوب خاوری مراغه و 3هزارگزی خاور شوسۀ مراغه به میاندوآب واقع شده است، دره معتدل و مالاریائی است و 387 تن سکنه دارد آبش از رود خانه مروی، محصولش غلات، کشمش، بادام و زردآلو، شغل اهالی زراعت، صنایع دستی جاجیم بافی وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(نُ)
جنده بازی. زنا. فحشا. هم آمیختگی با زن آماده بزنا
لغت نامه دهخدا
(لِ)
نام قدیمی شهر پکن است. این نام در قرون وسطی بشهری گفته میشد که در محل کنونی پکن قرار داشت. و اصل آن مغولی و بمعنی ’شهرخان’ است. پیش از آنکه خان بالغ پایتخت شود شهری از شهرهای چین بود و چون قبلای قاآن بسلطنت رسید پایتخت دولت مغولی شد. قبلای قاآن پس از فتح مناطق شرقی چین پایتخت خود را از قراقوروم به آنجا آورد. تا قبل از غلبۀ مغول مناطق غربی و شرقی آسیا بهم مربوط نبود و پس از فتوحات مغولان این دومنطقه بهم مربوط شدند و مسافران قرون وسطایی توانستند از اروپا بچین روند و با رفتن خود اسمائی که شهرهای چینی از مغولان گرفته بودند، به اروپا ببرند. قبلای قاآن شهر جدیدی بجای شهر قدیم بنا کرد و بنای آن شهر بسال 1267 میلادی پایان یافت. امروز به استثنای 13 قسمت شمالی آن بقیه همان قسمت تاتارنشین پکن کنونی است. بنظر می آید قصر قبلای قاآن در محل قصر شاهان مانچوقرار داشته است. بنابر قول مارکوپولو خان بالغ شکل مربعمستطیل داشته و محیطش 24 میل بوده و دیوارهای آن 50 پا ارتفاع داشته است. خان بالغ نه تنها پایتخت خانهای شرقی بود، بلکه انتهای راه تجارتی زمینی بود که آسیای غربی را بچین وصل میکرد. و همچنین در منتهی الیه راه کاروانرو تجار اروپایی به چین قرار داشت یعنی خان بالغ چون شهر زیتون بود که در جنوب شرقی چین واقعاست و منتهی الیه راه دریایی بود که از هند می آمد. مارکوپولو از راه اول بچین رفت و از راه دوم بازگشت. بنظر میرسد در زمان مارکوپولو تعداد مردمی که در داخل شهرخان بالغ بتجارت مال التجارۀ این کاروانیان اشتغال داشته اند کمتر از مردمی بوده که در خارج شهر بدان اعاشه میکرده اند. اسم خان بالغ در دورۀ سلطنت مینک به پکن تبدیل یافت. (از دائره المعارف بریتانیکا).
-اطلس خانبالغی:
رخی کز آبله مانند نقش کمخا بود
نمود اطلس خانبالغی ز شوکت و فر.
نظام قاری (از دیوان البسۀ ص 159).
- کاغذ خان بالغ، کاغذی بوده است که در خان بالغ میساخته اند و به اسماء: ’ورق صینی’ ’قرطاس صینی’ مشهور بوده است.
- کمخای خانبالغی، نام کمخای بوده است که در خان بالغ درست میکرده اندو ’کمخا’ جامۀ نفیس منقش و یکرنگ میباشد. رجوع به کمخا شود:
کمخایی خانبالغی و شرب زرفشان
هرکس که دید نقش پری خواند یا ملک.
نظام قاری (از دیوان البسۀ ص 90)
لغت نامه دهخدا
ملوک الطوایفی، رجوع به ملوک الطوایفی شود، هرج و مرج
لغت نامه دهخدا
(عَبْ با)
دهی است از دهستان کلیجان رستاق بخش مرکزی شهرستان ساری. ناحیه ای است واقع در 16 هزارگزی جنوب خاوری ساری و در ساحل خاوری رود تجن. آب و هوایش معتدل و مرطوب و مالاریایی است. سکنۀ آنجا 110 تن است که شیعی مذهب و بزبان مازندرانی و فارسی متکلمند. آب آنجا از رود خانه تجن ومحصول آنجا برنج و غلات و میوه و شغل اهالی زراعت و راه مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
برج حوت:
تا که آن سلطان به خان ماهی آید میهمان
خازنان بحر در بر میهمان افشانده اند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی است جزء دهستان اجارود بخش گرمی شهرستان اردبیل. این ناحیه در 11 هزارگزی باختر گرمی و 5 هزارگزی شوسۀ گرمی پیله سوار قرار دارد. دهکدۀ مزبور در جلگه واقع، و با آب و هوای مناطق سردسیری است. سکنۀ آنجا 19 تن که شیعی مذهب و ترک زبانند. آب آنجا از چشمه سار و محصول آن غلات و حبوبات است، شغل اهالی زراعت و گله داری است و راه مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ)
دهی است از دهستان گرم بخش ترک شهرستان میانه در 25هزارگزی خاوربخش و 11هزارگزی شوسۀ میانه - خلخال. کوهستانی و معتدل است و 172 تن سکنۀ شیعۀ ترک زبان دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، نخود و عدس و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خان بالیغ
تصویر خان بالیغ
نوعی کاغذ که اصل آن از شهر خان بالیغ بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خان خانی
تصویر خان خانی
حکومتی که در هر گوشه آن خان یا امیری حکمفرما باشد ملوک الطوایفی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انباغی
تصویر انباغی
منسوب به انباغ: (زین قبه که خواهران انباغی هستند درو چهار هم پهلو) (ناصر خسرو 379)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جان بازی
تصویر جان بازی
عمل جان باز فدا کردن جان خود فداکاری، دلیری مردانگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خان خانی
تصویر خان خانی
حکومتی با دولت مرکزی ضعیف، که هر بخش از کشور برای خود امیری داشته باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خانم بازی
تصویر خانم بازی
((نُ))
عشقبازی و آمیزش جنسی با زنانی که همسر شخص نیستند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جان بازی
تصویر جان بازی
فداکاری، دلیری، شجاعت
فرهنگ فارسی معین
جنده بازی، فاحشه بازی، زنا، فحشا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
کفش دوزک
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان کلیجان رستاق ساری، خانه عباسی
فرهنگ گویش مازندرانی